به نام خدا
زمزمه های عطار
شمع کربلا
دلـم تنگ و سـر شکم برمـلا شد عطش در کام من دام بـلا شد
نـمی دانـم چـرا پـروانـه دل به شـمع کربلایت مــبتلا شد
دلم شد و الـه مـصـبـاح کوثـر سراسر سینه ام ، کرب و بلا شد
بدیدم کشـتی نـوحی به سـاحل ز طوفـان بـلا قلـبم رهـا شد
همی گردم که بینم نـاخـدایـش سرور سینه ام عـرش خـدا شد
کجاست آن قـافله سـالار عـشاق که عالم در غمش غرق عـزا شد
کجاست آن میرلشکر ساقی عشق همان سروی که سقایش خدا شد
سلام بر تربت و سجاده ی عـشق که عالم از نـوایـش نـینوا شد
سلام بر خاک عشق و می پرستی همان تربت که داروی شـفـا شد
زمزمه 24/10/88
شب جمعه دلم کرب و بلا رفت میان مشعر و سعی و صفا رفت
مقام و کعبه ی دل آشیان کرد منا و زمزم و عرش خدا رفت
زمزمه 24/10/88
عشق کربلا
خوشا پایـان دی آغاز بـهمـن همه عشق و طرب در باغ و گلشن
کـنار یـاس هـای لالـه زارت میـان سـروهای بـی قــرارت
نمی دانم زمینت آسمـان بـود! شب تارت قیامی جــاودان بود!
شدم دیوانه در آن شام مـهتاب همه عشق و جنون و قلب بی تاب
پریدم در نجف دریای عـشقت گزیدم حیـدر آن مـیر بـهشتت
خزیدم کاظمین بحـر مـعطر کـنـار آن دو دریـای مطـهـر
به کوفه سـجده گاه عشق اکبر بـدیدم لالـه هـای بـاغ کوثـر
شدم دیـوانه ی کـرب و بلایت منا و مشـعر و سـعـی و صـفایت
دل دیوانه ام دیـوانه تـر شـد سرور سیـنه ام اشـک بـصر شـد
کـنار علـقمه آن نهـر کـوثر شـدم محو وفـای میـر لشـکـر
کـنار سـروهایت لانه کـردم دل 6 گوشه ات کـاشـانه کـردم
خدایا مضـطرم دردم دوا کن به عـشـق کـربـلایـت مبتلا کن
شدم عطار از عطر ابا الـفضل به بویی اشک از دریای آن فضل
حدیث عشق دردی ناتمام است چه گویم کوثرت جان کـلام است
زمزمه 28/10/88
کشتی عشق حسینی
از چه کشتی نازل آمـد کـربــلا در میـان مـشعـر و سعـی و صـفا
کشتی نوح اسـت یـا ثـار خــدا در مـیان خـیـمه گـاه تا قتـلـگا
از چه عرش او سراسر لالـه اسـت یـاس خـونـین و گل آلالـه است
از چه بعضی غنچه هایش اصـغرند پـرپرنـد امـا علـی و اکـبرنـد
به چه گلها بوی احمد مـی دهـند بوی یاس و عشق سرمد مـی دهند
از چه کشتی غرق مردان خداسـت سروهای عاشق عرش و ســماست
آخر این دشت است یا دریای خون وادی عشق است یـا مـوج جـنون
سرو گلشن ناخـدای کـشتی است وارث آدم چراغ مـستـی اسـت
وه چه طوفان است در دشت جنون کشتی نوح است احـمد رهنـمون
یاس احمد رهنمای کشـتـی است حیدرش مهد و بقـای هـستی است
از چه یاسش بوی یاسیـن می دهد عطر وصل و عـشق دیرین می دهد
از چه سرو علـقـمه سـقـا شـده مـیر لـشکر سـاقی طاهـا شـده
زمزمه عطار یازدهم محرم 7/10/88
شهدای بقیع زمزمه 25/8/88
در بقیع از مضطران یـادی کنید دل عطش دارد تـمنایـی کـنید
با کبوترها بگویید ایـن پـیـام عاشـقان از دور گویـند الـسلام
ای شهیدان بقیع افسـرده ایـم دل عطش داریم و بس پژمرده ایم
ای کبوترها چرا شـورده ایـد؟! در کنار کوثر و پـژمـرده ایـد؟!
پور زهرا مجتبی آنـجـا بـود؟ سبط اکبر عشـق و مـافـیها بـود
باقر العلم مو شکاف عـلم و دین آرمـیده پـیش مـادر اینـچنین
باقر و سجاد و صـادق در کـنار در جـوار احـمــد والاتـبـار
جمع گشته چهار شمس و یک قمر 5 نــور انـدر بـقـیع پـر گهر
در فراق امام رضا(ع)
یا رضای فاطمه دست من و دامان تو جان زهرا مادرت دست شفا ارزان تو
روسیاهان سینه سوزند در غم و هجران تو بی طبیبان جمع گشته بر در و ایوان تو
در فراق حج اکبر(تمتع)
یا رب این مرغ دلم پرواز اکبر می کند در خیال حج ا کبر میل مشعر می کند
از منا تا کربلا سودای اکبر می کند در طواف کعبه دل سعی اطهر می کند
زمزمه در سوگ شهادت امام باقر(ع)
چرا خورشید عالم غم گرفته بقیع و کربلا ماتم گرفته
مگر آن موشکاف علم و دانش ره کرب و بلا با هم گرفته
زمزمه در فراق کربلا
قبه عشق است یا خونین نگار کربلا دارد نگار روزگار
غنچه های پر پرش گر اصغرند لیک در معنا علی و اکبرند
شوشتر – حسنعلی عطار – www.attari.ir - www.attari.parsiblog.com تلفن همراه: 09163144710